مقالات روانشناسی ازدواج و خانواده
شکست دوباره در ازدواج دوم و سوم (ازدواجام همش شکست میخوره)
تاریخ درج مقاله : 1399/02/15پرینت مقاله
متاسفانه یکی از مشکلاتی که برخی از افراد امروزه با آن دست و پنجه نرم میکنند، شکست و ناکامی در ازدواجهای دوم یا سومشان است. یعنی کسانی که از همسر خود طلاق گرفته اند و دوباره ازدواج کردهاند اما در ازدواج های بعدیشان نیز نتوانستند به موفقیتی دست پیدا کنند. دلایل این امر متفاوتند؛ از عدم وجود مهارتهای صحیح و کافی برای برقراری یک زندگی زناشویی در خود فرد گرفته تا مناسب نبودن طرف مقابلشان. قرار گرفتن در چنین شرایطی قطعا باعث دلسردی و ناامیدی در افراد میشود و ما این حس و حال را به خوبی درک میکنیم. اما بهتر است بدانید که شما تنها نیستید و کسانی نیز مانند شما بودهاند که توانستند با پی بردن به مشکل خود انتخاب درستی برای زندگی کنند. در این مقاله با دلایل رایج شکست در ازدواج های خود آشنا میشوید و متناسب با آن میتوانید بهترین راه حل را برای خود پیدا کنید.
دلایل شکست و ناکامی در ازدواجهای دوم یا سوم
یکبار طعمش را چشیده ام و زنده مانده ام، باز هم می توانم
اگر کسی قبلاً طلاق را تجربه کرده باشد و بداند که می تواند با این شکست غم انگیز کنار بیاید، ترسش از این که دوباره با چنین اتفاقی در زندگی روبه رو بشود، کمتر می شود. کسی که یک بار طعم طلاق را چشیده است، با خودش فکر می کند که: "یک بار این سختی را پشت سر گذاشته ام و جان به سلامت به در برده ام ... پس باز هم می توانم." به علاوه احتمال این که چنین فردی با دیدن نخستین نشانه های مشکل پا به فرار بگذارد، بیشتر است.
بنابراین به جای این که بگوییم با هر بار ازدواج کردن تجربه بیشتری در ازدواج به دست می آوریم، باید بگوییم که بعد از هر ازدواج در طلاق گرفتن باتجربه تر میشویم.
کوله بار طلاق
وقتی دو نفر از هم جدا می شوند و طلاق را به چشم فرصتی برای درس گرفتن نمی بینند و تمام باورهای منفی نسبت به رابطه و خشم و نفرتشان را با خود به ازدواج بعدی می برند، طبیعی است که ازدواج بعدی نیز فرجامی جز شکست نداشته باشد. اگر همسر سابقتان به شما خیانت کرده باشد، ممکن است به همسر جدیدتان هم نتوانید اعتماد کنید. ابتدا باید چاره ای برای عزت نفس پایین، خشم و آزردگی هایتان بیاندیشید و بعد به ازدواج دوم فکر کنید.
ازدواج کردن بنا به دلایل اشتباه
بسیاری بعد از طلاق به شدت احساس تنهایی می کنند یا فکر می کنند که به تنهایی نمی توانند از پس زندگی شان بربیایند و در نتیجه شتابزده و نسنجیده برای ازدواج بعدی تصمیم می گیرند. فردی که دوباره وارد زندگی زناشویی می شود، بدون آن که اول عاقلانه درباره مشکلات و نقص هایش فکر کند، خود را در معرض تجربه یک شکست دیگر قرار می دهد. رابطه های عاشقانه کوتاه مدت بعد از طلاق بسیار رایج است، چرا که توجه و علاقه خواستگار جدید، مانند ماده مخدر سرمست کننده است. نسنجیده از این رابطه به آن رابطه رفتن بدون وقت گذاشتن برای روابط و ارزیابی کردن آنها خطرناک است. وقتی شیفتگی و شیدایی اولیه فروکش می کند، واقعیت رابطه خودش را نشان می دهد، واقعیتی که ممکن است چندان هم خوشایند و مطلوب نباشد و به جدایی دیگری دامن بزند.
زمان نگذاشتن برای شناخت طرف مقابل
قبل از آن که با فردی پیمان ازدواج ببندید، باید ابتدا تمام جنبه های شخصیتی او را بشناسید. هیچ کس نمی تواند همیشه رفتاری ایدهآل داشته باشد و همواره بهترین نسخه از شخصیت خود را به نمایش بگذارد، قبل از آن که سرنوشت تان را به سرنوشت دیگری گره بزنید، باید با روی دیگر او هم آشنا شوید و ببینید که چطور با استرس، انتقاد، بدشانسی، سختی، جواب رد شنیدن و شکست کنار می آید. شما دو نفر در کنار هم چطور می توانید مشکلات مشترک تان را حل کنید؟ تعجبی ندارد افرادی که در موقعیت های رمانتیکی مانند کنسرت و جشن ها با هم آشنا می شوند، در نهایت کارشان به جدایی می کشد. دل باختن وقتی همه چیز زیبا و رویایی است، بسیار آسان است. اگر برای شناخت کامل یک نفر، برای دیدن خوبی ها، بدی ها و زشتی هایش، وقت نگذارید، نمی توانید همسر جدیدتان را قبل از تصمیم گیری سرنوشت ساز برای ازدواج بعدی به درستی ارزیابی کنید. شناخت همسر قبل از ازدواج دوم و سوم نیز مانند ازدواج اول لازم است. آرام و آهسته پیش بروید تا تصمیمی آگاهانه بگیرید که پشیمانی به بار نیاورد.
فرزندان در نقش عامل پیوند دهنده
استحکام ازدواج های دوم و سوم و چهارم به اندازه ازدواج اول نیست. ازدواج و خانواده از ابتدای تاریخ به عنوان یک نهاد و در اصل به عنوان ساختاری برای پرورش نسل بعدی در نظر گرفته شده است. از آنجایی که در اکثر ازدواج های بعدی فرزندی به دنیا نمی آید، هیچ عاملی نیست که زوجین را به هم پیوند دهد. همسرانی که فرزند مشترک ندارند، وقتی مشکلی پیش می آید، انگیزه ندارند تا به خاطر فرزندانشان در کنار هم بمانند و برای بهبود زندگی شان تلاش کنند. اما بسیاری از پدر و مادرها در ازدواج های اول شادی خود را قربانی خوشبختی فرزندانشان می کنند و مدتها پس از به بن بست رسیدن زندگی مشترک شان به زنده ماندن در کنار هم ادامه می دهند. همه ما حداقل یک زوج را می شناسیم که منتظر مانده اند تا فرزندانشان به دانشگاه بروند و مستقل شوند، بعد از هم طلاق بگیرند. درست است که تربیت و بزرگ کردن فرزندان سخت است و فرزندان گاهی اوقات نسبت به والدین شان با ناسپاسی رفتار می کنند، اما آنها عامل پایدارکننده زندگی مشترک هستند. به علاوه همسرانی که فرزند مشترکی ندارند، در واقع مولفه بنیادین خانواده را ندارند و تمایل شان برای کنار هم نگه داشتن خانواده چندان قوی نیست. به زبان ساده وقتی فرزندان قلب تپنده خانواده نباشند، منحل شدن ازدواج خسارت کمتری را به دنبال دارد و زوجین راحتتر با طلاق موافقت می کنند.
شکست های مداوم
اگر با فردی آشنا شدید که هم در کسب و کارش و هم در روابط خانوادگیش شکست خورده است و از کیلومترها دورتر هم شبیه یک بازنده واقعی است، بهتر است قبل از ازدواج با او بیشتر فکر کنید. قبول داریم که بعضی افراد بدقیافه به دنیا آمده انده یا زندگی روی خوشی به آنها نشان نداده است و این ناکامی ها تقصیر خودشان نیست، اما در این میان عده ای هم هستند که همیشه قربانی "شرایطی هستند که خارج از کنترل آنها است." آنها باور دارند که خودشان کاملاً بی گناهند، ازدواج هایشان از سر بدشانسی به شکست می انجامد و منفعلانه از یک ازدواج به ازدواج بعدی می روند تا شاید خوشبختی را پیدا کنند.
عجله کردن در ازدواج
احتمال موفقیت رابطه های شتابزده و هیجانی که به ازدواج ختم می شود، بسیار کم است، مگر آن که طرفین دو سال یا بیشتر برای شناخت هم وقت گذاشته باشند و بعد ازدواج کرده باشند. آقایان بعد از طلاق به سرعت ازدواج می کنند، چون دوست ندارند تنها بمانند. خانم ها هم چون خواهان ثبات و امنیت اقتصادی هستند، به سرعت دوباره ازدواج می کنند. هر دو دلیل برای ازدواج مجدد اشتباه است. بعد از طلاق باید به خودتان زمان بدهید تا زخم هایتان التیام پیدا کند، خودتان را بشناسید و این واقعیت را بپذیرید که برای خوشبخت و راضی بودن نیازی به ازدواج کردن ندارید. تنهایی بعد از طلاق معلم بسیار خوبی است. از این فرصت طلایی استفاده کنید و یاد بگیرید که از همنشینی با خودتان لذت ببرید. مهارت های ارتباطی جدیدی را در این مدت یاد بگیرید. در خلوت خودتان به تدریج متوجه می شوید که برای زندگی کردن لزوماً به شریک نیاز ندارید، اما وقتی زمانش فرابرسد و دلتان بخواهد که روزهایتان را با دیگری قسمت کنید، دست به کار می شوید تا شریک مناسبی را برای خودتان پیدا کنید.
ازدواج دوم و فرزندان ناتنی
فرزندان در ازدواج اول عامل هایی هستند که پدر و مادر را، حتی در سخت ترین روزها کنار هم نگه می دارند، بالعکس فرزندان ناتنی در ازدواج های بعدی مانند حلالی هستند که چسب ارتباط بین همسران را در خود حل می کنند و منجر به جدایی آنها می شوند. فرزندان ازدواج های قبلی باعث پیچیده تر شدن ازدواج های بعدی والدین شان می شوند. هرچه پای فرزندان بیشتری در میان باشد، شرایط پیچیده تر می شود. یاد گرفتن زندگی با فرزندان دیگری اصلاً آسان نیست.
به علاوه کودکان غالباً از همسر جدید پدر یا مادر خود کینه به دل می گیرند و نهایت سعی شان را می کنند تا زندگی جدید را به کام همه تلخ کنند. سرعت بهبود کودکان بعد از طلاق یکسان نیست، عده ای سریعتر و راحتتر با شرایط کنار می آیند. بسیاری از کودکان طلاق درباره آشتی کردن پدر و مادرشان خیال بافی می کنند و امیدوارند که دوباره بعد از چند سال کنار هم جمع شوند. آنها در غم از دست دادن خانواده شان سوگواری می کنند، غالباً روی خوشی به پدر یا مادر ناتنی شان نشان نمی دهند و او را به چشم مانعی می بینند که اجازه نمی دهد والدین شان پیش هم برگردند.
به علاوه والدین ناتنی قدرت نظم برقرار کردن در خانه و تربیت کردن فرزندان همسرشان را ندارند و همواره مجبور می شوند که جلوی زبانشان را بگیرند. آنها غالباً احساس می کنند که فرزندان همسرشان آنها را نادیده می گیرند و در خانه خودشان به آنها بی احترامی می کنند، در حالی که کار زیادی برای ادب کردن این بچه های بی ادب از دست شان برنمی آید. برقراری آرامش در خانواده جدید با فرزندانی از پدر و مادر متفاوت به صبر، زمان و مهارت های ارتباطی قوی نیاز دارد.
مشکلی به نام همسر سابق
افرادی که برای بار دوم و سوم ازدواج می کنند، باید با همسران سابق یکدیگر نیز در ارتباط باشند، به خصوص اگر پای فرزندان مشترک نیز در میان باشد. به طور کلی هر چه شخصیت های بیشتری درگیر باشند، زندگی در چنین خانواده مختلطی دیوانه کننده تر می شود. هماهنگ شدن با این روابط مشکلات جدیدی را ایجاد می کند و دشمنی هایی را به وجود می آورد تا پویایی خانواده جدید هر چه پیچیده تر شود. به علاوه در حالی که بعضی از ازدواج مجدد همسر سابق شان خوشحال می شوند، به خصوص اگر دیگر مجبور به پرداخت نفقه نباشند، عده دیگری نیز ناراحت می شوند و از فکر این که همسر سابق شان به آنها خیانت کرده است، خونشان به جوش می آید. حتی برخی همسران خشمگین به دلایل مختلف و غالباً بی اهمیت همسر سابق شان را مدتها بعد از طلاق به دادگاه می کشانند، فقط به این خاطر که به او نشان بدهند که هنوز زندگی شان را در چنگ خود دارند.
مسائل مالی
همسری که با خود بدهکاری به زندگی جدید می آورد یا خرج های زیادی می تراشد، تخم نفرت و آزردگی را در دل همسر تازه اش می کارد. خانمی که به تازگی برای بار دوم ازدواج کرده است، از قطع شدن نفقه اش ناراحت می شود. آقایی هم که به تازگی با خانمی بچه دار ازدواج کرده است، فکر می کند بیش از حد برای بچه های زنش خرج می کند و از مبلغ اندکی که برای خودشان باقی می ماند، ناراضی است. به علاوه اگر مرد مجبور به پرداخت مهریه و نفقه به همسر سابقش باشد، مسلماً زنش این خرج را به چشم یک مشکل میبیند.
موضوعات پیچیده خانوادگی و ارتباط با خانواده های یکدیگر
خانواده ها و به طور کلی وابستگان همسران جدید هم به نوبه خود شرایط را سخت تر می کنند. زندگی گذشته و فعلی و روابط با خانواده همسر در ازدواج های بعدی مشکل ساز می شود، به خصوص اگر هر دو طرف فرزندانی از ازدواج قبلی شان داشته باشند.
شخصیت های درگیر در داستان چنین خانوادهای بسیار زیادند: والدین شوهر، والدین زن، والدین شوهر سابق، والدین زن سابق، عموزاده ها، خاله زاده ها، دایی زاده ها و عمه زاده های مشکوک، عموهای عجیب و غریب، دایی های عصبانی، خاله های بدبین و عمه های نفرت انگیز. وقتی عید یا مناسبتی میرسد، تازه عروس و داماد باید خانه کدام یک از خویشاوندان شان بروند؟
کافی است تا دو نفر دیگر از اعضای خانواده هم از هم طلاق گرفته باشند، تا خانواده از این هم پرجمعیت تر شود. اعضای خانواده مانند سلول های بدن تکثیر می شوند و خانواده بزرگ و بزرگتر می شود. اگر همسری که برای بار سوم ازدواج می کند، فرزندانی از دو ازدواج قبلیش داشته باشد، روابط خانوادگی باز هم پیچیده تر می شود.
اگر قصد ازدواج مجدد دارید، بهتر است هوشیار باشید و با چشمان باز تصمیم بگیرید. از موانع فراوانی که ممکن است سر راه تان سبز شود، آگاهی داشته باشید و سعی کنید این موانع را قبل از آن که به آنها برخورد کنید، دور بزنید.
هوشیار و صبور باشید، ارتباط برقرار کنید و حرف بزنید. می توانید از زندگی تان یک داستان موفقیت بسازید. کنترل زندگی تان را به دست بگیرید و آمار و ارقام را به هم بریزید.
نکاتی در خصوص ازدواج دوم یا سوم
● شتابزده برای ازدواج دوم یا سوم تصمیم نگیرید.
● قبل از تصمیم گیری برای ازدواج مجدد به مشاور مراجعه کنید. مطمئن شوید که تصمیم تان عاقلانه است و فرد مناسبی را برای ازدواج پیدا کرده اید.
● اوضاع مالی تان روبه راه است؟ حتی الامکان درباره وضعیت مالی همسر آینده تان اطلاعات کسب کنید. مخارج زندگی را چطور می خواهید تقسیم کنید؟ همسر آینده تان چه دارایی ها و بدهی هایی دارد؟ درآمد و پس اندازش چقدر است؟ قرار است هر دو نفر کار کنید؟ یکی از شما می خواهد که استعفا بدهد؟ حقتان است که قبل از گره زدن سرنوشت تان به سرنوشت دیگری اول این سوالات را از او و از خودتان بپرسید.
● فرزندان: چه برنامه ای برای زندگی کردن در کنار فرزندان تان دارید؟ احتمالاً بهتر است این موضوع را به کمک مشاور حل کنید. حتماً وضعیت را به فرزندان تان توضیح بدهید تا ناگهان به آنها شوک وارد نشود.
● توافقنامه قبل از ازدواج غالباً برای ازدواج های دوم یا سوم لازم است. انعقاد این توافقنامه برای محافظت از دارایی ها و فرزندان، در صورت مرگ هر یک از همسران یا جدایی آنها بسیار مهم است.
● قبلاً گفتیم که شتابزده برای ازدواج دوم یا سوم تصمیم نگیرید. این نکته را هم باید اضافه کنیم که در معرفی کردن فرزندان تان هم نباید عجله به خرج بدهید. کودکان را نسنجیده در جریان روابط عاشقانه خود قرار ندهید. وقتی تمام جوانب را بررسی کردید، با احتیاط پیش بروید و براساس فرمان عقل تان، نه ندای قلب تان که معمولاً مشکل ساز می شود، فرزندان تان را هم درگیر کنید.
دلایل شکست و ناکامی در ازدواجهای دوم یا سوم
یکبار طعمش را چشیده ام و زنده مانده ام، باز هم می توانم
اگر کسی قبلاً طلاق را تجربه کرده باشد و بداند که می تواند با این شکست غم انگیز کنار بیاید، ترسش از این که دوباره با چنین اتفاقی در زندگی روبه رو بشود، کمتر می شود. کسی که یک بار طعم طلاق را چشیده است، با خودش فکر می کند که: "یک بار این سختی را پشت سر گذاشته ام و جان به سلامت به در برده ام ... پس باز هم می توانم." به علاوه احتمال این که چنین فردی با دیدن نخستین نشانه های مشکل پا به فرار بگذارد، بیشتر است.
بنابراین به جای این که بگوییم با هر بار ازدواج کردن تجربه بیشتری در ازدواج به دست می آوریم، باید بگوییم که بعد از هر ازدواج در طلاق گرفتن باتجربه تر میشویم.
کوله بار طلاق
وقتی دو نفر از هم جدا می شوند و طلاق را به چشم فرصتی برای درس گرفتن نمی بینند و تمام باورهای منفی نسبت به رابطه و خشم و نفرتشان را با خود به ازدواج بعدی می برند، طبیعی است که ازدواج بعدی نیز فرجامی جز شکست نداشته باشد. اگر همسر سابقتان به شما خیانت کرده باشد، ممکن است به همسر جدیدتان هم نتوانید اعتماد کنید. ابتدا باید چاره ای برای عزت نفس پایین، خشم و آزردگی هایتان بیاندیشید و بعد به ازدواج دوم فکر کنید.
ازدواج کردن بنا به دلایل اشتباه
بسیاری بعد از طلاق به شدت احساس تنهایی می کنند یا فکر می کنند که به تنهایی نمی توانند از پس زندگی شان بربیایند و در نتیجه شتابزده و نسنجیده برای ازدواج بعدی تصمیم می گیرند. فردی که دوباره وارد زندگی زناشویی می شود، بدون آن که اول عاقلانه درباره مشکلات و نقص هایش فکر کند، خود را در معرض تجربه یک شکست دیگر قرار می دهد. رابطه های عاشقانه کوتاه مدت بعد از طلاق بسیار رایج است، چرا که توجه و علاقه خواستگار جدید، مانند ماده مخدر سرمست کننده است. نسنجیده از این رابطه به آن رابطه رفتن بدون وقت گذاشتن برای روابط و ارزیابی کردن آنها خطرناک است. وقتی شیفتگی و شیدایی اولیه فروکش می کند، واقعیت رابطه خودش را نشان می دهد، واقعیتی که ممکن است چندان هم خوشایند و مطلوب نباشد و به جدایی دیگری دامن بزند.
زمان نگذاشتن برای شناخت طرف مقابل
قبل از آن که با فردی پیمان ازدواج ببندید، باید ابتدا تمام جنبه های شخصیتی او را بشناسید. هیچ کس نمی تواند همیشه رفتاری ایدهآل داشته باشد و همواره بهترین نسخه از شخصیت خود را به نمایش بگذارد، قبل از آن که سرنوشت تان را به سرنوشت دیگری گره بزنید، باید با روی دیگر او هم آشنا شوید و ببینید که چطور با استرس، انتقاد، بدشانسی، سختی، جواب رد شنیدن و شکست کنار می آید. شما دو نفر در کنار هم چطور می توانید مشکلات مشترک تان را حل کنید؟ تعجبی ندارد افرادی که در موقعیت های رمانتیکی مانند کنسرت و جشن ها با هم آشنا می شوند، در نهایت کارشان به جدایی می کشد. دل باختن وقتی همه چیز زیبا و رویایی است، بسیار آسان است. اگر برای شناخت کامل یک نفر، برای دیدن خوبی ها، بدی ها و زشتی هایش، وقت نگذارید، نمی توانید همسر جدیدتان را قبل از تصمیم گیری سرنوشت ساز برای ازدواج بعدی به درستی ارزیابی کنید. شناخت همسر قبل از ازدواج دوم و سوم نیز مانند ازدواج اول لازم است. آرام و آهسته پیش بروید تا تصمیمی آگاهانه بگیرید که پشیمانی به بار نیاورد.
فرزندان در نقش عامل پیوند دهنده
استحکام ازدواج های دوم و سوم و چهارم به اندازه ازدواج اول نیست. ازدواج و خانواده از ابتدای تاریخ به عنوان یک نهاد و در اصل به عنوان ساختاری برای پرورش نسل بعدی در نظر گرفته شده است. از آنجایی که در اکثر ازدواج های بعدی فرزندی به دنیا نمی آید، هیچ عاملی نیست که زوجین را به هم پیوند دهد. همسرانی که فرزند مشترک ندارند، وقتی مشکلی پیش می آید، انگیزه ندارند تا به خاطر فرزندانشان در کنار هم بمانند و برای بهبود زندگی شان تلاش کنند. اما بسیاری از پدر و مادرها در ازدواج های اول شادی خود را قربانی خوشبختی فرزندانشان می کنند و مدتها پس از به بن بست رسیدن زندگی مشترک شان به زنده ماندن در کنار هم ادامه می دهند. همه ما حداقل یک زوج را می شناسیم که منتظر مانده اند تا فرزندانشان به دانشگاه بروند و مستقل شوند، بعد از هم طلاق بگیرند. درست است که تربیت و بزرگ کردن فرزندان سخت است و فرزندان گاهی اوقات نسبت به والدین شان با ناسپاسی رفتار می کنند، اما آنها عامل پایدارکننده زندگی مشترک هستند. به علاوه همسرانی که فرزند مشترکی ندارند، در واقع مولفه بنیادین خانواده را ندارند و تمایل شان برای کنار هم نگه داشتن خانواده چندان قوی نیست. به زبان ساده وقتی فرزندان قلب تپنده خانواده نباشند، منحل شدن ازدواج خسارت کمتری را به دنبال دارد و زوجین راحتتر با طلاق موافقت می کنند.
شکست های مداوم
اگر با فردی آشنا شدید که هم در کسب و کارش و هم در روابط خانوادگیش شکست خورده است و از کیلومترها دورتر هم شبیه یک بازنده واقعی است، بهتر است قبل از ازدواج با او بیشتر فکر کنید. قبول داریم که بعضی افراد بدقیافه به دنیا آمده انده یا زندگی روی خوشی به آنها نشان نداده است و این ناکامی ها تقصیر خودشان نیست، اما در این میان عده ای هم هستند که همیشه قربانی "شرایطی هستند که خارج از کنترل آنها است." آنها باور دارند که خودشان کاملاً بی گناهند، ازدواج هایشان از سر بدشانسی به شکست می انجامد و منفعلانه از یک ازدواج به ازدواج بعدی می روند تا شاید خوشبختی را پیدا کنند.
عجله کردن در ازدواج
احتمال موفقیت رابطه های شتابزده و هیجانی که به ازدواج ختم می شود، بسیار کم است، مگر آن که طرفین دو سال یا بیشتر برای شناخت هم وقت گذاشته باشند و بعد ازدواج کرده باشند. آقایان بعد از طلاق به سرعت ازدواج می کنند، چون دوست ندارند تنها بمانند. خانم ها هم چون خواهان ثبات و امنیت اقتصادی هستند، به سرعت دوباره ازدواج می کنند. هر دو دلیل برای ازدواج مجدد اشتباه است. بعد از طلاق باید به خودتان زمان بدهید تا زخم هایتان التیام پیدا کند، خودتان را بشناسید و این واقعیت را بپذیرید که برای خوشبخت و راضی بودن نیازی به ازدواج کردن ندارید. تنهایی بعد از طلاق معلم بسیار خوبی است. از این فرصت طلایی استفاده کنید و یاد بگیرید که از همنشینی با خودتان لذت ببرید. مهارت های ارتباطی جدیدی را در این مدت یاد بگیرید. در خلوت خودتان به تدریج متوجه می شوید که برای زندگی کردن لزوماً به شریک نیاز ندارید، اما وقتی زمانش فرابرسد و دلتان بخواهد که روزهایتان را با دیگری قسمت کنید، دست به کار می شوید تا شریک مناسبی را برای خودتان پیدا کنید.
ازدواج دوم و فرزندان ناتنی
فرزندان در ازدواج اول عامل هایی هستند که پدر و مادر را، حتی در سخت ترین روزها کنار هم نگه می دارند، بالعکس فرزندان ناتنی در ازدواج های بعدی مانند حلالی هستند که چسب ارتباط بین همسران را در خود حل می کنند و منجر به جدایی آنها می شوند. فرزندان ازدواج های قبلی باعث پیچیده تر شدن ازدواج های بعدی والدین شان می شوند. هرچه پای فرزندان بیشتری در میان باشد، شرایط پیچیده تر می شود. یاد گرفتن زندگی با فرزندان دیگری اصلاً آسان نیست.
به علاوه کودکان غالباً از همسر جدید پدر یا مادر خود کینه به دل می گیرند و نهایت سعی شان را می کنند تا زندگی جدید را به کام همه تلخ کنند. سرعت بهبود کودکان بعد از طلاق یکسان نیست، عده ای سریعتر و راحتتر با شرایط کنار می آیند. بسیاری از کودکان طلاق درباره آشتی کردن پدر و مادرشان خیال بافی می کنند و امیدوارند که دوباره بعد از چند سال کنار هم جمع شوند. آنها در غم از دست دادن خانواده شان سوگواری می کنند، غالباً روی خوشی به پدر یا مادر ناتنی شان نشان نمی دهند و او را به چشم مانعی می بینند که اجازه نمی دهد والدین شان پیش هم برگردند.
به علاوه والدین ناتنی قدرت نظم برقرار کردن در خانه و تربیت کردن فرزندان همسرشان را ندارند و همواره مجبور می شوند که جلوی زبانشان را بگیرند. آنها غالباً احساس می کنند که فرزندان همسرشان آنها را نادیده می گیرند و در خانه خودشان به آنها بی احترامی می کنند، در حالی که کار زیادی برای ادب کردن این بچه های بی ادب از دست شان برنمی آید. برقراری آرامش در خانواده جدید با فرزندانی از پدر و مادر متفاوت به صبر، زمان و مهارت های ارتباطی قوی نیاز دارد.
مشکلی به نام همسر سابق
افرادی که برای بار دوم و سوم ازدواج می کنند، باید با همسران سابق یکدیگر نیز در ارتباط باشند، به خصوص اگر پای فرزندان مشترک نیز در میان باشد. به طور کلی هر چه شخصیت های بیشتری درگیر باشند، زندگی در چنین خانواده مختلطی دیوانه کننده تر می شود. هماهنگ شدن با این روابط مشکلات جدیدی را ایجاد می کند و دشمنی هایی را به وجود می آورد تا پویایی خانواده جدید هر چه پیچیده تر شود. به علاوه در حالی که بعضی از ازدواج مجدد همسر سابق شان خوشحال می شوند، به خصوص اگر دیگر مجبور به پرداخت نفقه نباشند، عده دیگری نیز ناراحت می شوند و از فکر این که همسر سابق شان به آنها خیانت کرده است، خونشان به جوش می آید. حتی برخی همسران خشمگین به دلایل مختلف و غالباً بی اهمیت همسر سابق شان را مدتها بعد از طلاق به دادگاه می کشانند، فقط به این خاطر که به او نشان بدهند که هنوز زندگی شان را در چنگ خود دارند.
مسائل مالی
همسری که با خود بدهکاری به زندگی جدید می آورد یا خرج های زیادی می تراشد، تخم نفرت و آزردگی را در دل همسر تازه اش می کارد. خانمی که به تازگی برای بار دوم ازدواج کرده است، از قطع شدن نفقه اش ناراحت می شود. آقایی هم که به تازگی با خانمی بچه دار ازدواج کرده است، فکر می کند بیش از حد برای بچه های زنش خرج می کند و از مبلغ اندکی که برای خودشان باقی می ماند، ناراضی است. به علاوه اگر مرد مجبور به پرداخت مهریه و نفقه به همسر سابقش باشد، مسلماً زنش این خرج را به چشم یک مشکل میبیند.
موضوعات پیچیده خانوادگی و ارتباط با خانواده های یکدیگر
خانواده ها و به طور کلی وابستگان همسران جدید هم به نوبه خود شرایط را سخت تر می کنند. زندگی گذشته و فعلی و روابط با خانواده همسر در ازدواج های بعدی مشکل ساز می شود، به خصوص اگر هر دو طرف فرزندانی از ازدواج قبلی شان داشته باشند.
شخصیت های درگیر در داستان چنین خانوادهای بسیار زیادند: والدین شوهر، والدین زن، والدین شوهر سابق، والدین زن سابق، عموزاده ها، خاله زاده ها، دایی زاده ها و عمه زاده های مشکوک، عموهای عجیب و غریب، دایی های عصبانی، خاله های بدبین و عمه های نفرت انگیز. وقتی عید یا مناسبتی میرسد، تازه عروس و داماد باید خانه کدام یک از خویشاوندان شان بروند؟
کافی است تا دو نفر دیگر از اعضای خانواده هم از هم طلاق گرفته باشند، تا خانواده از این هم پرجمعیت تر شود. اعضای خانواده مانند سلول های بدن تکثیر می شوند و خانواده بزرگ و بزرگتر می شود. اگر همسری که برای بار سوم ازدواج می کند، فرزندانی از دو ازدواج قبلیش داشته باشد، روابط خانوادگی باز هم پیچیده تر می شود.
اگر قصد ازدواج مجدد دارید، بهتر است هوشیار باشید و با چشمان باز تصمیم بگیرید. از موانع فراوانی که ممکن است سر راه تان سبز شود، آگاهی داشته باشید و سعی کنید این موانع را قبل از آن که به آنها برخورد کنید، دور بزنید.
هوشیار و صبور باشید، ارتباط برقرار کنید و حرف بزنید. می توانید از زندگی تان یک داستان موفقیت بسازید. کنترل زندگی تان را به دست بگیرید و آمار و ارقام را به هم بریزید.
نکاتی در خصوص ازدواج دوم یا سوم
● شتابزده برای ازدواج دوم یا سوم تصمیم نگیرید.
● قبل از تصمیم گیری برای ازدواج مجدد به مشاور مراجعه کنید. مطمئن شوید که تصمیم تان عاقلانه است و فرد مناسبی را برای ازدواج پیدا کرده اید.
● اوضاع مالی تان روبه راه است؟ حتی الامکان درباره وضعیت مالی همسر آینده تان اطلاعات کسب کنید. مخارج زندگی را چطور می خواهید تقسیم کنید؟ همسر آینده تان چه دارایی ها و بدهی هایی دارد؟ درآمد و پس اندازش چقدر است؟ قرار است هر دو نفر کار کنید؟ یکی از شما می خواهد که استعفا بدهد؟ حقتان است که قبل از گره زدن سرنوشت تان به سرنوشت دیگری اول این سوالات را از او و از خودتان بپرسید.
● فرزندان: چه برنامه ای برای زندگی کردن در کنار فرزندان تان دارید؟ احتمالاً بهتر است این موضوع را به کمک مشاور حل کنید. حتماً وضعیت را به فرزندان تان توضیح بدهید تا ناگهان به آنها شوک وارد نشود.
● توافقنامه قبل از ازدواج غالباً برای ازدواج های دوم یا سوم لازم است. انعقاد این توافقنامه برای محافظت از دارایی ها و فرزندان، در صورت مرگ هر یک از همسران یا جدایی آنها بسیار مهم است.
● قبلاً گفتیم که شتابزده برای ازدواج دوم یا سوم تصمیم نگیرید. این نکته را هم باید اضافه کنیم که در معرفی کردن فرزندان تان هم نباید عجله به خرج بدهید. کودکان را نسنجیده در جریان روابط عاشقانه خود قرار ندهید. وقتی تمام جوانب را بررسی کردید، با احتیاط پیش بروید و براساس فرمان عقل تان، نه ندای قلب تان که معمولاً مشکل ساز می شود، فرزندان تان را هم درگیر کنید.