ارتباط واژه ای بسیار گسترده است. انسان بدون ارتباطات نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. انسان برای زنده ماندن و ادامه حیات و رفع ابتدایی ترین نیازهایش به ارتباط با دیگران وابسته است. داشتن مهارت در روابط بین فردی نه تنها به فرد کمک می کند تا ارتباطات خود را گسترش دهد، بلکه کیفیت روابط خود را نیز تقویت کند و بهبود ببخشد.
مسائل مختلفی در ارتباطات بین فردی می تواند مشکل ایجاد کند و مانع ارتباطات رشد یافته فرد با دیگران شود. یکی از این مسائل، نادیده گرفتن باورها، دیدگاه، احساسات و افکار طرف مقابل است؛ فرد ممکن است با این پیشفرض غلط ارتباطی را برقرار کند که طرف مقابل باید دیدگاه و باورهایی همچون من داشته باشد. در چنین رابطه ای عموما فرد به دلیل عدم توانایی در درک تفاوتهای بین فردی در باورها، افکار و نگرش ها، قادر به برقراری رابطه رشد یافته با دیگران نیست. از دیگر موانع ارتباطات بین فردی با دیگران، عدم توانایی در گوش کردن و درک پیام و نتیجه گیری بر اساس تعبیر و تفسیرات ذهنی خود فرد می باشد. چنین فردی معمولا از این جمله به کرات استفاده می کند (( من فکر می کردم منظور آن شخص، این است )).
یکی دیگر از موانع ارتباطی، تعصبات فرهنگی، قومی و نژادی است. داشتن این پیش فرض ذهنی که مردمان یک منطقه یا شهر خاص، چون دارای فرهنگ مشخصی هستند که من آن را نمی پسندم، با هرکس که متعلق به آن قومیت است، ارتباط برقرار نمی کنم. برای داشتن ارتباطات بین فردی رشد یافته که به افراد در امر همسریابی، دوست یابی، ارتباطات خوب با همکاران، اعضای خانواده و ... کمک می کند، حذف فیلترهای ذهنی (پیش فرض های ذهنی)، دیدن مساله از زاویه دید فرد مقابل، گوش دادن و دقت به حرفهای طرف مقابل و ... می تواند کمک کننده باشد.
به عنوان مثال فردی که گوشه گیر و تا حدی خجالتی است، با بهبود مهارت های بین فردی نه تنها می تواند شبکه روابط خود را گسترده تر کند، بلکه می تواند در عین حال، روابطی با کیفیت بالا برقرار کند.